تحویل فرم اخطار به کشاورزانی که سم پاشی نکرده اند....از دیروز آغاز شد...بعد از ظهر هم رفتیم....
کشاورزان اغلب می گویند گندمشان قابل برداشت نیست....برای همین سم پاشی نکرده اند...
از همه این چیزها که بگذریم....توی ذهنم به موجودات پلیدی فکر می کنم که از حالا دندان هایشان را برای شکستن استخوان این کشاورزان تیز کرده اند....از همه ی دلال ها متنفرم...
کشاورزان من همه از موجودی می نالند که همه ساله به هر بهانه ای گندم را زیر قیمت خریداری کرده اند...
آنها می گویند حالا بهانه از این بهتر که بگویند گندم سن زده است....
اگر دست من بود.یعنی من کاره ای بودم.....می گفتم کشاورزها گندم رو بیارند توی سیلویی که تحت نظر جهاده....همه کشاورزها....اونجا مهندس هایی که مورد اعتماد هستند رو مسئول کنترل کیفیت این کار می کردم....
کسی هم حق نداشت راجع به گندم کشاورزها نظر بدهد...بجز کارشناسان جهاد کشاورزی...
انوقت گندم رو تحویل سیلو می دادیم....دلالی هم اگر پیدا می کردم...بدا بحالش....
ای خدا به ذهنم ...به ایمانم ...به دانشم چنان قدرتی بده ....که تمام اندیشه هایی که در ذهن بدخواهان این مردم هست نابود کنم...